متن سوگ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سوگ
سوگ
نکند که ما اضافات دنیاییم،
که اینگونه خار و خفیف،
در به در،
به دنبال یک لحظه آرامشیم.
در پی تبسمی ناگهانی،
یا عصر بارانی دلپذیر،
شامگاهی دلنشین،
یکبار لذت برفبازی؛
چونان سگ پاسوخته،
سرگردان،
میدویم؛
اما دریغ از رسیدن
دریغ
چگونه است دویدن و نرسیدن؟
چگونه است حال...
چه کرده است
دست ایام
با حال دل من
درچشم به راهی
آرزوهایی که
ناله غم سرداده اند
چگونه چشم بدوزم
ردپای نگاهی را که
قصیده باران را
درگوش زمان نجوا میکرد
آه چه گویم
ازماتم نشسته بر خاطراتم را
درد عجیبی
نشانه گرفته است
برگ برگ دفتر شعرم را...
سرما به قدری بود که ماهیت باران راهم عوض کرده بود.درون خانه هوا سرد تر از کوچه و خیابان بود.لباس سفید کوه رو به رو، هوای ابری،دانه های بی قرار برف...گویا پایان سفر پدر و مادرم با پایان سفر دنیایِ کسی دیگر و رسیدن به مقصد ابدی اش مطابقت داشت....
خوبِ من؛ دیگر دستم از آسمانت کوتاه شد
حتی؛ چکاوک هم برایِ همیشه مُرد
و ابرها نیز؛تا ابد خواهندگریست،بر این سوگ.
شیما رحمانی
و دیگر به آسمانت نخواهیم رسید
نه من و نه حتی چکاوک
و ابرها نیز؛ تا همیشه،
بر این سوگ خواهند گریست.
شیما رحمانی
درسوگِ تو ارغوان ببین می گرید!
این خانه و آسمان ببین می گرید!
ای سایه ی تا ابد به دل ها باقی
چشمانِ غزل فغان ببین می گرید!
-بادصبا