پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
فردا دوباره روز از نو روزی ام از نودیگه تویی و روزگارت، من نیستم دیگه...
روز از نوسی ویکم خرداد هزار و سیصد و شصت و نه، وقتی موقع بازی برزیل با اسکاتلند در جام جهانی نود، زلزله رودبار آمد در کرمان دانشجو بودم. فردای آن روز وقتی به عکس های رودبار و منجیل و رشت نگاه می کردم به خودم قول دادم که یادم نرود، یادم نرود که چطور همه چیز می تواند در یک لحظه زیر و رو شود. چقدر چیزهایی که فکر می کنیم خیلی مهم هستند، زیاد هم مهم نیستند و چقدر چیزهای روزمره، معمول، دم دست مهم اند. به خودم قول دادم قدر زندگی را بیشتر بدانم، قدر آد...