دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
حاصل دل بردنت ,سر بر گریبان بردن است شاعری دیوانه را تا مرز باران بردن استدوستت دارم ولی این جمله ی از عمق جان قایقی بی بادبان را سمت طوفان بردن استهرچه می خواهد دل ِتنگت بگو چشمان تو شاخه ای گل را به آغوش زمستان بردن است شورش باد صبا در پیچش ِگیسوی تو عطر دلتنگی یوسف را به کنعان بردن استعقل خود را می شود انکار کرد اما غمت بی گناهان را به جرم دل به زندان بردن استمی پرستم چشم های روشنت را روز و شب گرچه ایمان از کف...