پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من اطمینان دارم که اخرش خوب است ؛قرار است سفیدی از دل ظلمت ها پدیدار شود، و روزی در نهایت سر خوشی به حال این روز هایمان بخندیم. حال این روز هایمان خوب نیست ؛اما چه می شود کرد . دنیاست دیگر ، گاهی عشقش می کشد یک جا بنشیند ، دست هایش را بر زیر چانه بزند، و تمامی ساز های ناکوکش را همانجا بنوازد . بیخیال، باز هم می گوییم: چون می گذرد غمی نیست ؛ ما که عادت داریم و به همین عادت هاست که در دل این طوفان باز هم زنده ایم. نمی توان جلوی ساز ها...