پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نمی دونم چی شد سیزده بدر شد / گوشم از جیغ و داد و نعره کر شدبه یاد تعطیلات رفته از دست / غم و غصه کنارم همسفر شداز آجیل شب عید مونده تخمه / تموم پسته ها زیر و زبر شدرو پیچ و تاب سبز سبزه ی عید / گره از بخت ما هم کور تر شدعروس تنگ من ، زندانی عید / از آن قصر بلوریش به در شددروغ سیزده هر ساله ی ما / عجب عیدی به نیکویی بسر شد !...