پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سهم مانقش آیینه ی دل را خط و خال نظریکاش میشد که غم از خاطر ما هم ببری گرچه در چنته دنیا به جز از کینه نبود هیچکس را نرسد سهمی از آن بیشتری لب این بام پر از نغمه شوریده چه بود؟غیر از آواز به جا مانده و یک مشت پری میخرم ناز تو را ای همه خوبی که توییبه امیدی که تو هم حسرت ما را بخری قسمتت این همه زیبایی و ناز است ولیسهم ما دربه دری بوده و خون جگری حیرتم برده که در بوم و بری رو به زوالما به دنبال تو هستیم و تو آنِ د...
یعنی هیچی تو این زندگی سهم ما نبود آقای قاضی؟!...