سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
به من نخندفقط گاهی چشم هایت را ببندفقط گاهی که دست های مرا گرفته باشی و تا پشت پرچین برده باشیمن به کسی نمی گویم تو دوستم نداشتی، تو به کسی نگو من... بگذار همه فکر کنند ما عاشق همیمبگذار همه فکر کنند تو تازه نرسیده ای و من خسته نیستمو این اولین بار نیست که شعر عاشقانه می گویمشعری که به خودش نپیچیده باشدبه من نخندکه نه زنی شهری ام که بوی ادکلن بدهدنه زنی روستایی که بوی اسپندو شکل دوست داشتنش مثل خودش بی وطن استبه من نخند وقتی...