شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
فرمانروای تاریکیعجیب نیست که تو مرده ای، جهان مرده؟بروی بستری از ابر آسمان مردهدرختهای زیادی کنار تو مردندبهار دهکده پشت در خزان مردهچقدر یخ زده شب های این زمستان راچقدر حس نشاط پرندگان مردهتو چشم بستی و انگار اتفاقی نیستکه ماه بین همین تکه از زمان مردهو گیسوان تو فرمانروای تاریکیستهزار مرثیه در لابلای آن مردهخوش بین...