علمدار زمان... گوی کسی بر لب آب آمده در طلب امر ثواب آمده گوی لب و حنجره اش خط زدست دیده گریان بجان آمده آب فرات با همه تاب و تبش سایه فرزند علی شیر خدا آمده مشک پر از آب برای علی بر بدنش تیغ جرا آمده دست علمدار...