جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
دختر کوچولوی منروز میلادت گویی دوباره زاده شدم. آن روز همه گلها برای من میشکفتند…تو فرشته کوچولوی روی زمینیچشمهای تو مثل چراغهایی هستند که امروزم را و آیندهام را روشن میکنند....
.از وقتی مالِ من شدی، شدم بنده یِ خوبِ خدا!هر روز، هزار بار خدا رو شکر می کنم که مهرِ منو تویِ دلت انداخت و قبول کردی تا ابد کنارِ هم باشیم( چیزی که واسم عینِ یه رویاس).هر چند دوری از تو، مثِ آتیشی میمونه که تنمو می سوزونه ولی یادآوریِ روزایی که کنارت بودم و امید به روزایی که دوباره میبینمت، آبیه رویِ این آتیش...تولدت که یادآورِ روزایِ قشنگِ آشنا شدمونه، مبارک فرشته کوچولویِ من......