یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
زنگ زدم هزار بار، جان پدر کجاستی؟باشه عزیز! برندار، جان پدر کجاستی؟جان به لبم رسیده و بغض امان نمی دهدحرمت من نگاه دار، جان پدر کجاستی؟گفت کسی: شنیده ای این خبر شگفت را؟با خبرش مرا چه کار؟ جان پدر کجاستی؟خبر رسیده لشگری به دشت غنچه تاختهتو را چه کار با سوار؟! جان پدر کجاستی؟در دل این خاک غریب داغ هزار لاله استبخوان، بخوان، بخوان هَزار! جان پدر کجاستی؟...