پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
۱۸ سالگی سن عجیبی است به خودت میآیی و هزار رویای به دست نیامده ،یک مسیر و هزار راه حل و مشکلات ریزو درشتی که تا آن وقت به دیدگانت نیامده است .گاه همچون دخترکی لوس که اشکش دم مشکش است گریه می کنی برای ساده ترین علت های موجود و گاه همانند مردی در حوزه اطلاعات عملیات رازهای عمیقی را در خودت نگه میداری و هر چه می کنند دم نمیزنی نه آنقدر پا به سن گذاشته ای که احترامت را نگه دارند و صندوقچه رازباشی و همه مشتاق شنیدنت باشند و نه آنقدر کودکی که اشت...