التفاتش هست امشب گه به غیر و گه به من ساعتی صد بار باید مرد و بااید زنده شد
گفتا که دهم کام دلت روزی و بسیار ماه آمد و سال آمد و آن روز نیامد...
گفتا که دهم کام دلت روزی و بسیار ماه آمد و سال آمد و آن روز نیامد
آن صید غریبم ،که کنندم اگر آزاد جایی نبرم راه، مگر خانه ی صیاد
گفتا که دهم کام دلت روزی و بسیار ماه آمد و سال و آمد و آن روز نیامد