یاد ِ او در دلم از دیده ی تر آگه نیست خفته در خانه چه داند که برون باران است
داریم خنده بر لب و کوهِ غمی به دل چون مطربِ عروسیِ ماتم رسیده ایم
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت ولی آهسته می گویم خدایا بی اثر باشد ....