یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
توو دل، غم مونده… یه ماتم مونده؛ یه چند شب دیگه، تا به محرم مونده…توو دل، غم مونده… یه ماتم مونده؛ یه چند شب دیگه، تا به محرم مونده…دلاروُ بی بی، به اینجا خونده؛ یه چند شب دیگه، تا به محرم مونده…رو دلها، داغ و غمی بنشونده؛ یه چند شب دیگه، تا به محرم مونده…توو راهِ درمونِ هر درمونده، یه چند شب دیگه، تا به محرم مونده…داره صدایِ مادری میاد… بی یار وُ حبیبه… بی یار وُ شکیبه… بی یار وُ حبیبه… آخ! حسین......
از داغ حسین اشک نم نم داریم ، در خانه سینه تا ابد غم داریم ، پیراهن و شال مشکی آماده کنید ، چند روز دگر تا به محرم داریم..!...
دوباره می رسد از ره، صدای پای محرمسلام ماه حسین جان و گریه های محرمچه نفس های شریفی که می شوند در این ماهشبیه کعبه سیه پوش ماجرای محرم...
محرم نزدیک است خدایاآرزوی کربلا در سینه داریمبه عشق کربلابر تربتش سر می گذاریمالسلام علیک یااباعبدالله الحسین...
اهل عالم، دارد از ره ماه ماتم می رسدهیئتی ها، یا علی؛ دارد محرّم می رسد...
سلام آقای من! من جزو آدم بدای روزگارمهمه ی عمرم جاده خاکی بوده و خطابدم ،بد اما...میخوام به عشق شما از اول محرم، از نو شروع کنم ارباب قبولم کن...
شال و لباس مشکی ما را بیاورید حیّ علیَ العزا که محرّم رسیده است...