چشمانت آرزوست از سر نمیپرد تو را ز خاطرم کسی نمیبرد به خاک و خون کشیده ای مرا زمن بریده ای مرو به دل نشسته ای چه کردی با دلم به گل نشسته ای میان ساحلم به خاک و خون کشیده ای مرا زمن بریده ای مرو... برشی از ترانه