چشم چرانی میخندی!! تا که شاید گل مرا شکوفا کنی آن گونه قرمز مرا رو به راه کنی لبخند تو کفریست در نگاه من تو میخواهی خود با من آشنا کنی دیوانه هم بودم اگر، نه میگفتمت آن روز که در روبه روی خود آشنا کنی من با نگاه هرزه...
قول دادی بروی چشم چرانی نکنی بعد من با دگران نامه پرانی نکنی خانه و کوی و خیابان همه در دست تو بود طعم گیلاس و هلو باعث و بانی نکنی ندهی دل به کسی دل ز کسی هم نبری مثل آدم بشوی بحث گرانی نکنی شکل پیران بنشستی شده...