سحرموسوی
شعرو دیگر هیچ
خدایا عاجزَم دردَم دوا کن
به درگاهَت مرا حاجت روا کن
خداوندا دلِ مسکینِ ما را
زِ فضل و رحمتَت از غم رها کن
سحرموسوی
پدر آرامشِ صبحِ سپیده
پدر دریایی از عشق و امیده
پدر ای هستی و دارایی من
به سَروِ قامتَت سرها خمیده
تا تویی در خاطرَم
هرگز نمیمیرَد دلَم
در حال بارگذاری...