شعر عاشقانه متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر عاشقانه متن عاشقانه
با تو شکوفه داد،دل از خاکِ خستگی
باران شدی و ، بردی از این خانه دردها
در موج خستگی ، نفست چاره نجات
چون واژه ای سپید ، به تکرار لحظه ها
در من شکسته بود، همه جا راهِ عاشقی
مانند شاعری که بمیرد ، کنارِ واژه ها
عشقی که...
شدم مست از شراب گیسویت و نازها کشیده ام
چگونه شرح دهم که چون تو یار زیبا ندیده ام
به باغ زندگیم آب حیات شدی چنان که در
بوستان دل شکوفه زد دوباره شاخه های تکیده ام
گر زبان قاصر و چشمها مات و درحیرتم
انصاف نیست بگویی به آخر...
من از تبار عشقم و داغ دل دیده ام
چگونه شرح دهم زِ عشق خیر ندیده ام
گویند که عشق می مست ناب است وبس
می مست ناب هیچ، تلخی اش چشیده ام
جز عشق تو عشق دیگر ی ندیدم چون
از برای تو کور گشت دل و دیده ام...
عشق؛ بی پرده ترین سوژه یِ شعرم شده است
بی تو من؛ تا به خودِ حَشر سخن ها دارم.
تشریحِ چَشمش؛ آیه هایِ بیقراری
کابوسِ شب، رویا شد و امیدواری
༺ آسماט بـہ ما آموخت
براے رسیـבט ب ماهش ، بایـב بلنـב پرواز بوב…
بغلم کن ؛
یجوری بغلم کن که انگار
مُرده بودمُ دوباره
زنده شدم
هوای این غزل امشب عجیب طوفانی ست
ردیف وقافیه دلشوره و پریشانی ست
از این تلاطم دریای شور بیزارم
هوای شرجی چشمم زغصه بارانی ست
مرددّم که بمانم ویا ادامه دهم
به رفتنی که پر از باتلاق حیرانی ست
چقدر از تو شنیدم که وعده ها دادی
دروغ بود و...
در این شب سیاه طلوع کن.
فریاد ما اینجا در قفس محبوس است ،
بیا و باز کن این قفل زمستان دلگیر را.
بیا که ظهورت نوری است در تاریکی در
این شبهای بیقرار.
و چه زیبا بهاری شود آنروز که بیایی.
هر چه کردم تا رهانم دیده را از
موج چشمانت نشد.
این چه طوفان بود که ویران کرده
مژگان مرا
عشق
مثل
حرفی بود
که
هر بار
به
تو
ختم میشد
من
و تو
پلی ساخته ایم
از عشق که هر لحظه نزدیکتر میشویم تا به هم برسیم
با تو
در هر
قدم
دل
آرام
است
من با تو هیچ یک از خیابان های این شهر را قدم نزدم.
سر میز هیچ یک از این کافه ها مهمان لبخند تو نبودم.
زیر هیچ بارانی خیسی موهایت را ندیدم.
من از تو در دلم فقط یک جای خالی دارم، اما تو در تمام خاطرات من زندگی میکنی....
محبوب من:
سرانجام روزی پازل بودنت را کامل خواهم کرد.حتی اگر مجبور باشم وجودم را برای تکمیلش تکه تکه کنم...
دنیاکیانی
تو یک دشت از نرگس و سوسنی!
تو سرگیجه ی یاس و آویشنی!
نگاه تو دریا! صدایت بهشت!
پیام آورِ ناز و رقصیدنی!
تو معشوقه ی قلب این شاعری
خدایی و شاید به شکل زنی!
ببین! واژه هایم خجالت کشید...
تو از وصف در شعر، هستی غنی!
و من تا...
تو را تشبیه نمی کنم
نه به آبی آسمان
نه به سفیدی ابر
نه به استواری کوه
نه به سرسبزی حیات
نه به بلندای سرو
نه به خوشبویی گل
نه به طلوع خورشیدِ
دم صبح
نه به سرخی افق
نه به زیبایی ماهِ
شب چهارده
چون همه به تو می...
و سقوط واژه ی پر وحشتی است
برای تنی
و برای آرزویی.
آنگاه که تن حیران آرزویی از بلندای یک عطش به پایین می پرد.
و به زیر کشیده میشود
شکوه یک بلندپروازی معصومانه.
تمام میشود آرزو.
گم میشود خواستن.
و شروع میشود سکوت مرگبار چشم هایی که عادت می...
چشم های سبز تو،
در زمستان های برفی،
همیشه یاد آور چمنزارهای سبز بهارند...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
یاد عشق تو،
چون زوزه ی گرگی ست،
در سکوت برفی خیال من،
و یا چون آتشی شعله ور است،
در سرمای تنهایی و تاریک من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
یاد تو،
چون آفتابی تموز است،
در هر شب چشمان من،
و یا چون سنجاقکی سرگردان است،
در برکه ی چشمان من...
مهدی بابایی ( سوشیانت )
در هر لحظه از زیستن من،
یاد عشق تو،
چون ستیغ کوهی بلند،
می درخشد در قاره ی اندیشه ام...
مهدی بابایی ( سوشیانت)