شبی را برای عبادت نشستن خوش است
برای رضای خداشاد کردن خوش است
اگر غرق در آلودگی و گناهی
به دراگاه حق توبه کردن خوش است
اگر نور کفر کل دنیا بگیرد فرا
تو از نورمرو،از سایه رفتن خوش است
اگر کل دنیا شوند بت پرست
بت کل عالم شکستن...
شب شدو باز من بی اختیاری میکنم
هر دمی عشق تورا باخود تداعی میکنم
پیش چشمم است هنوز لبخندت...
هرشبی را با خیالت جان فشانی میکنم!
می شود در پی دلدار دگر بود اما
من نمی دانم چرابی اشتیاقی می کنم!
آرش گلستان.
باز این غم در دلم سامان گرفت
اشک هایم مثل ابری نم نمک باران گرفت
بی قراری میکند این دل چرا؟
عشق تو از من چرا تاوان گرفت؟
شب تو رفتی و دلم مرد ولی...
عاقبت این عشق نافرجام هم پایان گرفت!
آرش گلستان.