خاتمه ........
انتظار اتمام این عمر درد اور .
افکار هر شب به سراغ این تن بی جان می آید ولی این درد ها یاد اور این زندگی نکبت بار است و همچنان در انتظار اتمام .
وقتی غم بزرگی دیده باشی میشی خالی از هر احساس فقط منتظری بگذره تا تموم بشه اون موقع میشی بی حس و بی تفاوت به هر نوع حسی و هر نوع تفاوت .
میخوام از اجتماع بشم مخفی ادما فکر میکنن ندارم هیچ دردی ولی در واقع به دردام ندارم هیچ حسی
خوابم نمیبره اما خواب زیاد میبینم ..
تمام درد ها و رنجها 12:00به بعد سراغم میان