نگاهت برایم آشکار است وقتی از پشت نقاب دروغینت اشک چشمانت را میبینم شامه ام تیز شده است خنده های تلخ را بو میکشم...
این من نیز این روزها منکر میشود مرا من کو؟ نمیدانم در این خسته نفسهای زمان کجا بگردم به دنبال من منی که اثری از تو نباشد آن مرا خبر نیست کسی از آن انتهاهای دلم فریادی میزند کاش از آن من خبری نیاید مرا قبل تو...