معشوق غزل ساز پر آوازه ی طناز ای چشم تو یک منظره ی دلبر دلباز رویای من این است که یک شب لب دریا من باشم و چشمان تو و آتش و آواز چشمان تو بی نقص تر از شهر فرنگ است پیشت سپر انداخته هر آنچه قشنگ است ای...