نمی دانستم چگونه باید به تو فکر نکرد و تا توانستم دوستت داشته باشم بی آنکه آب از چشم هایت تکان بخورد به امیدِ روزی که خورشید بیدار شود و من خودم را توی آغوشِ تو پیدا کنم