ابرِ آشوبم، اگر باران ببارد یا نبارد
آتشام در جان، چه سوزد، یا نسوزد، یا نبارد
باد میرقصد به شوق شاخههای بیپناهی
شاخه اما خشکلب، گر برگ ریزد یا نبارد
چشم در چشمم، ولی آیینهام بینور مانده
ماه اگر بر شیشهی شب هم بتابد، یا نبارد
سایهام در خاک میجوشد،...