پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آدم نخواهی شدمرا از یاد خود بردی و از یادم نخواهی شدمعطل در مسیر داده بر بادم نخواهی شدبه خاطر دارم از خاطر فراموشی تو امافراموش از طنین نای فریادم نخواهی شدبرو ای خانه ات آباد و با مردم مدارا کناسیرم کردی و دلدار و همزادم نخواهی شداز این پس با تمام غصه های خویش میسازمکه بین قصه ها ماه پریزادم نخواهی شد !اگر چه دل به امید خدا بستم ولی افسوسگمانم سوژه ای در بین رخدادم نخواهی شدبه خاطر دارم از آنشب که زیر لب چنین گفت...