دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳
ناگهان آمد و زد آمد و کشت آمد و برد او فقط آمده بود از دل ما رد بشود...
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیستگوش کن نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست...
اندرون با تو چنان انس گرفتست مراکه ملالم ز همه خلق جهان می آید...
حق نداری به کسی دل بدهی ، اِلّا منپیش روی تو دو راه است فقط من یا من...
همه درگیر توامای همه تعبیر دلم...
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو...
در سینه من نام توامشب به طپش افتاده ست...
ما مست شراب ناب عشقیمنه تشنه ی سلسبیل و کافور...
جان منی جان منیجان من آن توام آن توام آن تو...
به قلبم تو بندیمی شود بخندی ؟...
می شود عاشق بمانیم؟می شود جا نزنیم ؟می شود دل بدهم دل بدهیدل نکنیم ؟...
دیگران چون بروند از نظر از دل بروندتو چنان در دل من رفته که جان در بدنی...
نیازمندیمکه یک نفر باشد،انحصارىقابل انتقال به غیر نباشدبیاید وبماند وبسازد...
حراج میکنم دلمبه قیمت نگاه توامان که تو نمی خریسکوت پیشه می کنم...
تا تو به داد من رسیمن به خدا رسیده ام...
تا تو مراد من دهیکشته مرا فراق تو...
من که بیدارم از جدایی توستتو چرایی به نیمه شب بیدار ؟...
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست چشم و دل ، هر دوبه رخسار تو آشفته و مست...
به آتش میکشم خود را ، همه افکار بیخود رابه هر دم میزنم اما ، تو از من در نمی آیی...
خواب نمیبرد مرا ، یار نمیخرد مرامرگ نمیدرد مرا آه چه بی بها شدم...
ای قلب امیدی به رسیدن که نماندهبگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم...
یک بوسه ربودم ز لبتدل دگری خواست...
اگر گناه تو هستی خدا کند که خداجزای آخرتم را در این جهان بدهد...
اگر برای ابدهوای دیدن تو نیفتداز سر منچه کنم ؟...
به مسلخ می برد هر شب مرا رویای آغوشت !...
به مرگم گر شدی راضی رها کن دستهایم رارها کن دستهایم رابمیرانم به آسانی...
اهل اویم مرا میل دگر نیست بگویم...
امشب از غصه پرم حوصله داری، یا نه ؟می توانی به دلم دل بسپاری، یا نه؟...
مرا خیال توبى خیال عالم کرد همان خیال تو ما را دچار این غم کرد...
میل من سوی شما قصد توسل دارد...
گر تو گناه من شویتوبه نمی کنم ز توجام لبت بنوشم و باز گناه می کنم...
وه چه شود اگر شبیبر لب من نهی لبیتا به لب تو بسپرمجان به لب رسیده را...
گفتی که به وصلم برسی زود مخور غمآری برسم گر ز غمت زنده بمانم...
این که مداوم سرد و گرمش میکنیلیوان چای صبحانه ات نیست کهدل من است میشکند...
صد بار گفتمش وسط حرف من نخندیکبار خنده کرد بیا عاشقش شدم...
تخمین زده ام بعدِ تو با این غم سنگینفوقش دو سه ساعت ، دو سه شب زنده بمانم...
به هر کجا که می رومهمیشه می رسم به توببین چگونه می کشیمرا به مسلخ خودم...
لب تر نکن اینقدرکه زجرم بدهی بازیک مرتبه محکمبغلم کن که بمیرم...
همدردی و هم دردی و درمان دل ماای هرچه بلاهرچه جفاهرچه شفاتو...
یک نفر از جنس احساس تو می خواهد دلمیک نفر مثل خودت اصلا تو می خواهد دلم...
صبح یعنی بغلم باشی و بیدار شومو پریشان کندم موی بهم ریخته ات...
ما سپر انداخته ایم گر تو کمان میکشی...
دریای هستی مناز عشق توست سرشاراین را به یاد بسپار...
تا دستت را می گیرم بی اختیار دست می کشم از تمام دنیا...
ای تف به جهان تا ابد غم بودنای مرگ بر این ساعت بی هم بودن...
من اینجا بس دلم تنگ استهر سازی که می بینم بد آهنگ است...
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویشقبله ای دارد و ما زیبا نگار خویش را...
هر طایفه با قومی خویشی و نسب داردمن با غم عشق تو خویشی و نسب دارم...
آینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان...
آشکارا نهان کنم تا چند ؟دوست می دارمت به بانگ بلند...