پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
این روزها تکرار در تکرار دردمدر خود فرو مى ریزم و آوار دردمیک آینه، یک زن و یک بغض شکستهشب تا سپیده ، جان به لب بیدار دردم...
دست در دست تو لب های تو بوسیدن داردبوی تو چون بوی گلی ست که بوییدن داردهر قدم سوی تو می آید و در بی خبری است کوچه به کوچه با یاد تو دویدن دارد...
دلم تنگه مثال کوچه ی شب؛که در آن نیست، یک دم لغزشِ لب؛تبِ تنهایی و، حسٌ غریبی،شده، شورشگر حالِ من اغلب!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
گلِ پیراهنت را دوست دارم؛لب و، عطر تنت را دوست دارم؛در اوج لحظه های گرم احساس،تب بوسیدنت را دوست دارم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
گلِ پیراهنت را دوست دارم؛لب و، عطر تنت را دوست دارم؛در اوج لحظه های گرم احساس،تب بوسیدنت را دوست دارمشاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
یک روز در این خانه من بودم و یاری بودنی بود و نوایی بود یک دلبر و ساقی بوداو بوسه طلب میکرد تشنه به لبم میکردهی بوسه به لب میکرد آتش به تبم میکرد...
لب هایِ تو موج را می ماندوقتیبر لبِ ساحل آوار می شوند....
شبی به کوی تو ای مه ، گذار خواهم کرد رقیب را به همین غصه ، خوار خواهم کردبه بوسه ای ز لبانت ، که منبع شکر است وجود خویش و تو را ، بی قرار خواهم کردتو در درون دل من نشسته ای ، ای جان کجا ز دست خیالت ، فرار خواهم کرد..؟تو جان بگیر و مرا بوسه بخش ، در عوضش که عمر خود به لبانت ، قمار خواهم کرد...ندیده کس چو منِ باوفا ، در این دنیا...که جان و دل به فدای نگار خواهم کردبهزاد غدیری شاعر کاشانی...
دستای من برای لمس کردن تن تو،چشمای من برای خیره شدن به چشمای تو و لبهام برای بوسیدن تو افریده شدن…اما تو فقط برای مال من بودن افریده شدی:)...
بانو برای امشبت مهمان نمیخواهی؟یک شاعر تنهای بی سامان نمی خواهی؟بانو در این دنیای لبریز از دروغ و لافیک عشق پاک و صاف و بی پایان نمیخواهی؟بانو شراب سیب و گندم را نمی نوشی؟حوّای من آدم که نه،انسان نمی خواهی؟من حاضرم با جسم و جانم شانه ات باشمبانو برای اشک خود، دامان نمی خواهی؟ای در لبانت باده های کهنه ای پنهانهنگام لب برلب زدن ،فنجان نمی خواهی؟بانو هوایِ چشم هایم تیره و ابری سترقصی به زیرِ بوسه ی باران نمی خو...
از شوق لبریزم برای دیدن یار هر لحظه در فکر توأم در فکر دیدار کی می رسد آن لحظه و کی می رسی تودر کنج آغوشت برایم جا نگهدار تو نازنینی ناز خود را می فروشی من عاشق تو هرچه نازت را خریدار یک شب بیا از صورت من لب بگیر و بر صورتم تصویری از لبهات بگذار علی اکبر اسلامیان بیدل خراسانی...
ودر یک دگردیسی مثل واژه های رسیده ،از لبانم می افتی بر لختگی حجم.مریم گمار ۱۴۰۰...
دردا به حدر دادیم این عمر جوانی راما خوش ندانستیم آن ذات گرامی رانه غزل برای گفتن نه تاب سخن داریمنه صدای گریه مانده به هوای آن بباربمتو بیا طبیب دردم لبی تر کن از لبانمفواره از دلم زد شعر از تو شد کلام ام...
باران و من و تو دو به دو خوب استعاشق شدن اینگونه به تو خوب استلب های تو خیس و بوسه می چسبدیک نیمکت و با تو روبرو خوب استهمچون نفسم بی اختیار می خواهمتطپش به طپش پر تکرار می خواهمتای آن که نباشی بی تو من می میرمتا پای جان در انتظار می خواهمتخرسند تو را نبینمت به هم می ریزمدر بند تو را ببینمت به هم می ریزمای آن که اگر نبینمت دلم می گیردهر چند تو را ببینمت به هم می ریزم...
نمی خواهم بهشتی را، به جز بستانِ دلدارم؛نمی خواهم سرایی را، به جز گلخانه ی یارم؛ زمانی که: دلم لبریزِ احساسات می گردد،فقط بر سینه ی یارم، لب و، گل بوسه می کارم!زهرا حکیمی بافقیکتاب دل گویه های بانوی احساس...
لب فروبند !یک جفت قناریدر چشمتآشیان کرده است.رضا حدادیان...
می لرزم و ضعف دید دارم دکترمجنونم و شکل بید دارم دکترلب های من از تب جنون می سوزند بوسیدگی شدید دارم دکتر...
تو گر گناه من شوی توبه نمیکنم ز تو جام لبت بنوشم و باز گناه میکنم ......
ساوه مشهور به انار است و بَم به رطبش یار ما نیز ، به شیرینی مرموز لبش...
سرخی لب های تو از جنس انار است :))-زهراخواجه زاده...
تمام دنیای من ، دست هایی ست که مرا نوازش کند و موهایم ببافد ، چشم هاییست که با عشف به من بنگرد و چشمانم را در آن ببینم ، لب هاییست که عاشقانه مرا ببوسد و حرف هایی از ته دل به من بگوید و موهاییست که وقتی روی پایم سر نهاده ای دستم را لا به لایش فرو ببرم و آنها را با اعماق وجود لمس کنم ...من یک دخترم ، همین دلخوشی ها برایم کافیست ...فردوسی...
رهگذر داشت به لب سیگاری، گفت: آتش داری؟من اشاره به دلم کردم و گفتم: آری ......
عاشقآننیستکههرلحظهزندلافمحبتمردآنستکهلبببنددوبازوبگشاید...
سبحه بر کف،توبه بر لب،دل پر از ذوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما...
بیعانهٔ هزار غلام است خندهاتصد بار بندهٔ لب پر خندهات شوم...
به چیدن نگاه دزدانه ات دچار شدماگر عسل نمی دهی نیش هم نزن!چرا اینقدر تو را ارزان می فروشی؟لب و چشم و زبان را باید گران خرید...
در شب توفان غم،آرام بودن مشکل استمن لبالب آهام اما لبگشودن مشکل است...
از گونه به سمت گونه راه افتادم یکباره ولی به اشتباه افتادملب هاش مبان چال لپ هایش بود از چاله در آمدم به چاه افتادم...
چال روی گونه ات ماوای لب های من است...
دل به نارنج لبت بستم و چال گونه هاتیوسفم دیگر چرا من را به چاه انداختی؟...
یلدا چه اتفاق قشنگیست خوب منافتاده توی قهوه ی با تو نشستنملب می زنی به تلخی فنجان قهوه اتلب های گر گرفته ی فنجان منم منم...
بوعلی سینا هم این لب را اگر بوسیده بود جای قانون و شفا ، دیوان سینا داشتیم !!...
به گلو بغض و به لب اشک و به آغوشم دردشانهای نیست ولی شکر که دیواری هست!...
دلچسب ترینعشقهمان لمس لب توست...
می شود پیشانی ات بوسید و از لب ها گذشت ؟؟مومن از قم بگذرد تا جمکران هم می رود ......
یکی یکی هرس شد/ انار/ لب وگونههای سایه خون...
چه خوب/جفت و جور شد لب/دو سنجاقک...
گوشه ای کز کرده اند و لب به دندان می گزندچشم تو افزوده بر جمعیّت بی کارها...
تو فقط نگاه کن ...من دور از چشم همه به قربان تمام دردهایت میروم با لبهایم...با چشمهایم ...با حرف حرف احوال پرسی هایم ...همین که چشمانت را داشته باشم کافیست ... ...
دستِ شرابدر کار بودلب های او سیب...
کافر باشد که با لب چون شکرتامکان گنه یابد و پرهیز کند......
خاک من زنده بهتاثیر هوای لب توست...
خندهزیباترین هدیه ی پاییزبر لب غمگین انار...
دو راهی فقط دو راهی بین لب و گردنت...
لبِ تو/نمک.../نمی چسبد، بی تو/گیلاس...
تو همان جرعه آبی که نشد وقت سحربزنم لب به تو و زود اذان را گفتند....
ز تلخ گویی من عیش عالمی تلخ استبه بوسه ای چه شود مرا دهان بندی...
لب های تو لب نیست، عذابیست الهیباید که عذابی بچشم، گاه به گاهی...
بوسه ای از سر مستی به لب یار زدمآتشی بر دل دیوانه و بیمار زدم...
یک بوسه بس است از لب سوزان تو ما راتا آب کند این دل یخ بسته ی ما رامن سردم و سر دم ،تو شرر باش و بسوزانمن دردم و دردم ،تو دوا باش خدا را...