متن فراق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فراق
برساحل نوشتیم: عشق
موج آمد
عشق را برد.
میگه هستم ولی من میدونم پریده💔🦋
مثل سابق پیشِ چشمانم نداری جایگاه...
شهریارَم
رفتی و شهرِ دلم بی یار کردی
هر چه گفتم من بمان
اما تو بر راهِ خودت اصرار کردی
بودنت دنیایِ من بود
رفتنت اما؛ چه زود !
دیدی آخَر؛
قلب و روحِ دخترَت تب دار کردی؟!
برایِ پدرم🖤
ندارمت دیگر
پیشتر نیز
توهّم داشتنت را داشتم
خسته ام،
مثل همان لحظه که از آغوش خود راندی مرا...
پاییز است
،باران نم نم مے بارد ..
خیابان פּ کوچـہ ها گویے به خواب رفته اند.
فضا غرق در سکوت است.
پرنـבـہ اے تنها روے ـבرخت خاطراتمان لانـہ کرـבـہ است ..
زیر سایـہ ے همان בرخت ایستاـבیم ، از نگاـہ سرـבش ناگاه لرز بـہ تنم اـ؋ـتاـב.
نـ؋ـسم בر سینـہ...
مرگ من آن لحظه که ترکم تو کردی، سر رسید.
دلیل مرگ دل، افتادن از چشم سیاهت بود.
تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید
نشستم، باده خوردم، خون گریستم،کنجی افتادم
تحمل میرود اما شبِ غم سر نمیآید
توانم وصفِ جور مرگ و صد دشوارتر زآن لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمیآید
چه سود از...
جند شبى بود که من مست خراب باده ى خویش شدم هر جه کردم غزلى مست به دیوان بکشم. که شبى باران زده با تو به دفتر بکشم با قلم مست به دستان توارایه دهم تابه چشمان تو القاب بهشتى بدهم تاجهان را فداى یک صداى تو اقدام تو وخویش...
من چشم ندارم که ببینم.
چشم یارم به چشم دگری گرم شود.
دل، گیر کسی است،
که دلگیرم کرد و رفت،
در آن غروب دلگیر دریا
دیگر به یاد تو دل شاد نمیشود
که رسمِ دلباختگی بییار نمیشود
چه سود از این همه فریب و نیرنگِ نگاه
که در دلِ این خیال، ای یار نمیشود
چرا که در دل، دریاهای غم نهفتهست
اگرچه در ظاهرم، دیگر درد نمیشود
در اندیشهی تو، دلِ عاشق شکست
که آنچه...
❉᭄͜͡بهار عمرم بے تو خزاט گشت …
رفتنت
آغاز ویران شدن قلبی بود
که همیشه از هراس نبودنت می لرزید
بیا و فاصله را بردار
که من هرگز
لحظه های بی تو بودن را
نخواهم بخشید
ای کاش میدانستم در کدامین نقطه شهر هستی
تا همچون
پرنده ب سویت پرواز کنم…
ای کاش میدانستم در کدامین خاک قدم میگزاری
تا سرمه کرده
ب چشمانم بمالم
ای کاش میدانستم ب فکر کدامین لحظه آشنایی مان هستی
تا برای
خود جاودان سازم
ای کاش میدانسم کدامین خاطره را...
بعد از رفتنت به هر دیواری رسیدم
تکیه دادم…