ای که چشم من ز فراق تو شبی خواب نرفت
دست من کاش شبی زیر سرت خواب رود......
نداشتنت
اوج ویرانی است
که بر سر آرزوهایم
آوار می شود
مجید رفیع زاد...
آه مِن الفِرَاقَ
قَلْبی مَدفونٌ فی العِرَاقُ...
هر دو ما سوختیم
تو به مرگ و من به فراق تو همیشه...
نهادم دل خویش به پای عشق جگر سوز
کشیدم سرمه به چشمانم از این سیه روزی
فیروزه سمیعی...