پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اواخر زمستان همیشهخیال انگیز ترین فکرها را همراه دارد کهبه ازای یک آمدنمی توان دل تمام خانه ها را تکان دادلب پنجره را باز کردو از گلدان خالی اتاقبرای نبودن گلی که نیستدلجویی کردمی شود "تو"یی را در خیال کاشتو لب ها را تشنه تر از هر خاکیبه بوسه ای آماده کرد کهاز آن گل هرگز نچشیدهخداکند بیاییو کمی برایم برقصیآنقدر که تمام دنیاپر از شکوه زیبایی ات شودتا در پایان آرزوهایمباز هم تو را بخواهمکه چشمان پر از ش...