پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ببخشید...دستِ خودم نیست...اگر بهانه مى کنم پیام مى فرستم...اگر محبت نمى بینم باز هستمِ..اگر مغرورى و من بى غرورم...اگر این دل الآن بى صاحب شده...مزاحم نیستم...آدم کم ندارم...دلبر دارم که دل بِبَرَد...فقط تو ...دقیقأ همان چیزى هستى که مى خواستم...مى دانى؛ دقیقأ همان چیز ......
ببخشید دستِ خودم نیست؛آن چشم های محترمِتان،قلبِ ما را میلرزانَد!...
تو خیابون دختره حواسش نبود مستقیم اومد خورد بهم...بعد گفت وای تو رو خدا ببخشید حواسم نبود...گفتم اشکال نداره ایربگتون عمل کرد مجروح نشدم...با کیفش زد تو سرم کثافت خر...
ببخشیدزیاد بودنم را کم خواهم کرددر کلمه ای فرو خواهم رفتمخفف می شوم..زل می زنم بر خواهم رفتتا انجا که دیگر چشمی مرانبیند...و در ارتفاع هزار نگاه گم خواهمشد...ببخشید...زیاد شده ام.....