شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بهانه بودندر استوای دلم جز غم تو پیدا نیستولی چه چاره کنم با گلی که با ما نیستمیان سینه ی ما غیر تو نمی گنجداگرچه در دل سنگت برای ما جا نیستبه نور ماه چکادت قسم که پنجره امبجز طلوع پگاهت به مشرقی وا نیستبه ناله های شبم دل نمی دهی امادر انحنای تنت جز ترانه گویا نیستشمیم موی تو دارد نسیم و می دانیشلال طره مستت نصیب اینجا نیستمقیم شهر تو ام ای بهانه ی بودناگرچه فرصت عمری برای فردا نیستفدای شهد شراب دو چشم شهلا...