پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
توتم تو شهرآشوب زیباچهره چیزی کم نداری کهپری رخساره ای، دلشوره ی آدم نداری که تو با حسن خدادادت جهان را زیر سر داری خدا را شکر می گویم تو اصلا غم نداری که سحر با مهر تابانی و شب با ماه رقصانیتو کار دیگری در صحنه ی عالم نداری که شلال طره مویت به صحرا جلوه می ریزدزمستان تا زمستان هم شود ماتم نداری که بحمداللهِ مانند من سر گشته و حیراندمادم در مسیر جاده پیچ و خم نداری که به غیر بوته های زنبق و انبوه گیسویت به دوشت...