از پشت پنجره آرزوهایم، هر شب در رویاهایم، آن کودک شاد را میدیدم، که بر روی سبزه ها سرخوش میخرامد، صدای خندههایش را میشنیدم، اما صد حیف و افسوس، که فقط، خواب او را میدیدم.
من برای خنده هایت “و ان یکاد“ خوانده ام و در میان گیسوانت صد “قل هو الله“ بافته ام تا بدانی با تو به “احسن الخالقین“ رسیده ام