متن حسرت گذشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت گذشته
خاطراتمان سالهاست در کوچه های دلتنگی
گم شده است.
در میان قصه های بی پایان ،نفسهای خسته و
فریادهای جسته از گلو،
در هجوم اندوه برگهای پاییزی به خواب رفته.
و ما مانده ایم ، چشم به راهِ راهی که می دوید و می گریخت.
اینگونه گیر افتاده ایم در...
به خاطر م هست روزی را که حوصله خشمت تنگ شد و به من گفتی رهایم کن دیگر
و درمیان نفسهای مردمان شهر گم شدی
میدانستم مجنون دلت ردم را میگیرد
و دیدم روزی را که درشلوغی شهر،چشمانت به دنبال من می گشت
ولی من خودم را به خیابان هراس...
به جای مانده برایم ز تو فقط ردّی
ای بی خبر از حال منِ مست کجایی...
من یاد تو هستم تو مرا یاد نداری...
خوشحالی سال هاست که مرده است از آن زمان که کاخ آرزوها بر سرش ویران شد...
چه زود میگذرد این گذر عمر،چگونه سرعتت کم میگردد که برسیم به آنچه که به خود قول داده ایم.
مگر میشود؛ گذشت و گذاشت و گذر کرد ،وقتی نگاه هنوز به دنبال گذر عمر ثانیه را به ثانیه وا نگذاشته.