پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
جانی و در خاطرم شاید از آن هم بیشتر!.یک هوا از دلبر و آرام جان هم بیشتر!.با منی! تویِ اتاقِ آبیِ احساس هام.مهربانم با تو! نه! از مهربان هم بیشتر!.نوتری هر بار در مصراع ها، در بیت ها.از زبانِ روز و هر فرمِ بیان هم بیشتر.صد هنر در آستین خنده ی زیبای توست.از تمامِ موزه هایِ این جهان هم بیشتر.واژه لازم نیست! وقتی با توام، بی اختیار.چشم شاعر می شود! از صد زبان هم بیشترجواد مزنگی | فروردین 1400...