متن مهربان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مهربان
موج موهایت شبیه شعرزیبامیشود
خوب میدانم دلم یک روز دریامیشود
آرزوکردم توراچون رودهرجایی که شد
درمسیرقلب من یک روز پیدامیشود
دردهایم گرچه بسیارند امالحظه ای
باطلوع چشم های تومداوامیشود
روبروی چهره ات درآینه زل میزنم
تاکه دل ازعشق تو بی تاب وشیدامیشود
مهربانی کن به این دل،که هزاران سال را...
دوری ز ادب که سربلندت نکند
از طینتِ پاک، بهرمند ت نکند
از آتشِ کینه و حَسد دوری کن
هشدار که آتشی سپندَ ت نکند
هم قصه و هم فَسانه مادر میگفت
هم از غمِ این زمانه مادر میگفت
در کودکی ام برای خوابی شیرین
لالا ئیِ عاشقانه مادر میگفت
از عطرِ تو بوی گل و عنبر دارم
مهرت به دل و یادِ تو در سر دارم
ای همسفرِ کلبه ی رویاهایم
از برکتِ تو بهشتِ دلبر دارم
ماه را لمس میکنم
و به صورتم میپاشم
سرمه ای ازچشم های سیاهش را برچشمهایم میکِشَم
باگلوبندی از ستاره و پولکی برگوشهایم
به خوابت سرزده می آیم
سری به رویاهایت میزنم
میگردم ومیگردم
تاخودرا در آن ها ببینم؛
هرطرف را که می نگرم سراب است
برمیگردم
و در صفحه ی...
ای عشق،تو رویای محالم شده ای
یک دلخوشیِ رو به زَوالم شده ای
میبینمت هر روز، ولی میدانم
چون عکس، فقط قابِ خیالم شده ای
سپیده اسدی
مهربان
امشب مرا بایک نظر دیدی
با سینه ریزی از ستاره✨
با هدیه ای از جانبِ ماه🌜
هرچند چشمانت به من بود؛اما تو زیور را ندیدی⭐
انگار احساسِ مرا از یاد بُردی
من قسمتی از خاطرت بودم
جا مانده در فصلِ گذشته🍂
حالا تورا امشب دیدم،اما تو عشقم را ندیدی💔؛یک صاعقه...
چون فصلِ زمستانی و ذوقت کورَست
گرما به تنِ تو وصله ی ناجورَ ست
در حالِ عبورم و مرورت کردم
دیدم که دلت همیشه از من دورَ ست
باهم
باتو آسمانم آبی ست
روزها
ثانیه ها
سقف آرزوهایم آبی ست.
خاطره ات که شادشود:
میتوان از مرز تلخی ها گذشت؛
عطراقاقی راچید، بال گشودوبه زمانه دلخوش کرد.
می آیی؛
با نگاهی که پر از شیطنت آهوهاست ،
با نگاهی که به تو ایمان دارد
نوروسپیده همه جا جاری...
حالا که دلت غرق تمنا شده است
یا میلِ دلت دیدنِ گلها شده است
بر دیدنِ من بیا،تورا می خوانم
گلخانه ی دل برتو مهیا شده است
صاحب سخنی و صاحبِ انجمنی
در دولتِ عشق، مالکِ قلبِ منی
از دیده گُمی و سازِ قلبم دستت
میسازی و مینوازی و میشِکنی
تا چرخ، دلش قلمروِ اسرارَ ست
چشمانِ فلک،به نقطه ی پرگارَ ست
هرکس که از این دایره بیرون بزند
سر،روی تَنش هست،ولی بر دارَ ست
شعر معطری و، ترانه برای من
یک آسمان سکوت و ،بهانه برای من
از پنجه های روشن تو ماه می چکد
حس امید و عشق، روانه برای من
چون کشتی نجات در این موج بی قرار
گاهی بزن به جان ، کرانه برای من
گاهی که نیستم و همه جا...
آغوشِ تو بوی مهربانی دارد🥀
دستانِ تو حسِ زندگانی دارد🤝
ای کاش همیشه فصلِ باران باشد🌨
آن آب و هوا از تو نشانی دارد💕
عاشق فصل بهار و گل و سرو و چمنم
من که دل باخته ی دلبر شیرین سخنم
شاعرم شاعر باران و نسیم سحرم
عطر گلزار و پراکنده به هر رهگذرم
حس پاییزی من عشق شده همراهش
و هزاران غم و اندوه شده در آهش
عاشقی شور و شری خاص به...
به رنگ غروبی که صحرا گرفته
دلم از تو واز من و ما گرفته
چه زیبا،چه وحشی،چه دلخواه و تنها
نگاهت درونِ دلم جا گرفته
شبیهِ هجومِ غزل های زیبا
هوای تو در قلبِ من پا گرفته
سکوتت مرا میبرد تاکجاها
که در دامنش موج دریا گرفته
وجودم سراسر غزل...
آسمان یک نقاشی ست
رنگ احساس من و حس ترنمت یک راز ست
رازی ست درآتش که مرا می کشد سمت تو
حال دست بگذار براین
گیسوان پریشان سرد
دست بگذار که با لالایی تو باز شوند
آسمان یک نقاشی یست
نقاشی چشمان غزل خوان چو آهو مستت
حال باید...
مانندِ سپیده پاک و زیبا شده ای💛
پر شور ترین حرفِ لبِ ما شده ای💜
خورشیدِ من از چشم تو بیرون آید🌝
فانوسِ من و دیده ی دریا شده ای🌬
با آمدنِ فصلِ بهاران رفتی🌳
از جمعِ تمامِ داغداران رفتی💔
یک چشمه پراز عشق برایم بودی❤
من اشک شدم ، تو مثلِ باران رفتی🌧
خسته ام از سال ها چوپانیِ بی اتفاق
کاش گرگی مهربان می برد از من برّه ای!
بهزاد غدیری شاعر کاشانی
عاشقت هستم ...
تویی مهربان تویی بانوی آرامش
و آرزوهای من ...
تو قطره ای از بارانی که در آسمان آرام بخش می بارد ...
رویای من تو هستی
که زندگی ام را پر از عشق میکنی ...
نگاهت شکارچی دل من بود ،
اکنون با تو دورهم قرار میگیریم...
اسیر
آهوی چشم هایت
میگویم باران:آسمان میبارد میگویم بهار:شکوفه لبخند میزند میخواهم نام تورا بر زبان بیاورم؛زبانم میگیرد.
شب می شکند؛
در تاریکی نور نیست، درروشنایی نور نیست، اما روی ماهت فضا را منور کرده است. ازدور ترین نقطه آسمان، مهتابی بایداز صحرا،صخره
و سنگ دلت بگذرم تا آهوی چشم...