پنجشنبه , ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
شاعر شدن کار سختی نیستتو فقط با لبخندتدر خیابان قدم بزن...
شست بارانهمه ی کوچه خیابان ها را...پس چرا مانده غمت بر دل بارانی من...؟...
در کوچه ، خیابان ، متروصدای تو را می شنومدر خانه ، سکوت ، رویاهامی گویند دیوانه اممی گویم دیوانه اگر بودمکه صدای شما را می شنیدم...
کوچه و خیابان/پر شده از آدمهایی که دیگر لازم نیست برای داشتنشان تلاش کنیاشاره ای کافیست!تو اما خاص باش...یک خاص دست نیافتنی......
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولیبا همان یک لحظه عمری بی قرارم کرده ای...
دلتنگی یعنی رو به روی دریا ایستاده یاشی و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند...
گفتی: دوستت دارمو من، به خیابان رفتمفضای اتاق،برای پرواز، کافی نبود ......