شنبه , ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دلم شادی می خواهدوسعتش زیاد نیستبه اندازه کفِ دستانت ...دستانم را بگیر ......
و من سالم چنین بد گذشت که دیگر رمقی برای شروع سال نو نمانده همچنین فرصتی برای دوباره شاد شدن نماندهو امیدی برای از نو سبز شدن نمانده :(...
صبح بهاری، زمین را از خواب بیدار می کندبوی گل و شادی، در هوای تازه می پیچدلاله ها در گلخانه خود آواز سر می دهندو نسیم آرام، نغمه آنها را به گوش می رسانددرختان انار، سیب و گردو به رقص درآمده اندو آسمان با نور خورشید، رنگین کمانی از نور خلق کرده استآفتاب با نوازش زمین، آن را از خواب بیدار می کندو از هر سو، زیبایی و زندگی جاری می شود...
بهار آمد، شکوفه شد پدیدارگیلاس، با لبخندِ دلنشین، شد نگارعطرِ شکوفه، در هوا پیچیدو جانِ عاشقان، به شور و نشاط رسیددرختان گیلاس، غرق در زیباییبهاری دیگر، با طراوت و شادکامیچشمانِ من، خیره به شکوفه هاقلبم، پر از امید و آرزوهاگیلاس، نمادِ عشق و زندگیهدیه ای از بهار، به انسانِ خاکیای کاش، این بهار، پایدار بماندو زیباییِ گیلاس، تا ابد، در جهان، جاودان...
گیلاسِ هستی، شکوفه بارانبهارِ دل ها، شاد و خندان...
در ایام آتشین عید باستانیهمه دلها پر از شادی و نوید و زیباییپیشاپیش مبارک باشد ایرانیان عزیزکه با گل و بلبل، نقش و نگار، شادی و تیماردر این عید باستانی، با موسیقی و رقص و آوازهمه یکدیگر را به دوستی و محبت می آرازندزیرا عید باستانی، عید مهر و محبت و همدلیستو ما می پرستیم این جشن را با آرمان و امید...
شب از سکوت لبریز، آسمان منتظر ستارهغم در نگاهش، گویی رنجور و بیقرارهستاره ها در گذر، آسمان شب شادمانمنتظر ماه، در دلشان شور و شوق و ایمانماه می رسد، شادمانی در قلب ستاره هادور ماه می چرخند، با شور و با نوامی درخشند و چشمک می زنند، با تمام وجودگویا نغمه عشق می خوانند، در سکوت شب و دودشب با تمام غم، با ماه و ستاره ها زیباآسمان پر از شور، گویی شده یک تابلو نقاشیمن در سکوت شب، غرق در این زیباییمی سرایم غزل عشق، با شور ...
در تولد ها شادی ها شمع بگیرانیمچرا بمیرانیم؟!زیبایی جشن ها به روشنی ست...
بارانی کهبه شیشه پنجرهی ما میخوردقطرههای اشک کودکانی است کهاز اینجا رفتهاندبه سوی آسمان.کودکانی که دلتنگ مادرانشان میشوند؛اتاقهایشان؛دفترهایشان؛و از دلتنگی گریه سر میدهند.رنگین کمان ،شادی همان کودکان استهنگامی که خداوند دست بر شانه هاشان می گذاردو لبخند می زند.سوزان علیوانترجمه ی زهرا ابومعاش...
شادی..الهی نعمتت لبخند باشدبه روی گونه هایم چنگ باشدالهی خنده هایت تا همیشه تمام غصه ها در بند باشدشادی را گفتمگفتم تا به کی غمهاآیدش بر ماچون شنید آن رفترفت و ما تنهاغصه و ماتممیخوریم غم ها...
در ماه اسفند، جشن شادی می گیریم زیر آسمان تاریک، زیر نقاب ستارگان دل ها پر آب و آتش از شور و شوق بوی بهار می آید از گوشه های خیابان دستان به دستان می چرخند در رقص و دل ها آوازهای شادی خوانده، غم را به کف می ریزند آرامش پیدا می کنیم میان این همه هیاهو جشن اسفندماه، عشق و شادی به ما می آموزد...
افراد شاد عموما بخشنده تر، دلسوزتر و بلندنظرترند و نسبت به افراد غمگین، از کنترل بیشتری برخوردارندو همچنین تحملشان در مقابل ناامیدی بیشتر است.درحالیکه افراد غمگین اغلب طردشده، پرخاشگر، متخاصم و خود محورند.اسکار وایلد می گوید:"کسی که آدم خوبی است، همیشه شاد نیست، اما کسی که شاد است، همیشه خوب است..."...
تو فقط یک بار زندگی می کنیاز تمام ذرات این پدیدهٔ شگفت انگیز که بهش هوشیاری می گوییم، لذت ببر و خودت رو توی حسرت و پشیمونی چیزی که قبلاً داشتی غرق نکن.بهزاد غدیری...
نور دلنشین آفتاب وارد اتاق می شودتابشش دنیای کوچک اینجا را پر از نور شادی می کندصدای وزش باد، از پنجره می آیدکتابهای قدیمی، با ماجراهای جدید، با ما سخن می گویندصفحاتی پُر از انگیزه و خلاقیتدر نور آفتاب، دل بهانه می گیرد برای رقصاتاق دنج، مکان خوبی برای خیال پردازی است...
در رویایی سفید و برفیخاطرات به زیبایی زنده می شوند زمستان را تماشا کنید از پنجره هابیایید گرد و غبار غم را با هم بشوییم به طبیعت، زمستانی را هدیه کنیمبه برف ها و آدم برفی ها پناه ببریمخاطره هایی از دوران کودکی بازگو کنیمدر هر قطره برف، زیبایی و شگفتی جدیدی ببینیمبه طبع زمستان دل ببندیمبا سکوتش، آرامش و آسایش را در خانه تجربه کنیمدر کنار شومینه ها، موسیقی، شعر، یا هر هنر دیگری را بنوازیمشعله ها برافروخته شوند و گرمای خود را ب...
دلم ابری ست ، کجایی همه ی شادی من؟!...
با منظره زیبای یک صبح زمستانی از خواب بیدار شوید، جایی که آدم برفی قد بلند ایستاده است. طلوع خورشید هوا را روشن می کند و روح شما را شاد و دلپذیر می کند. روز جدید را با شادی در آغوش بگیرید و قدردان این لحظه زیبایی و آرامش باشید....
تصدقت گردم،خنده هایی که مدت ها پیش بار گذاشتیم کم کم دارد جا می افتد.عطرش چندخانه آنورتر پیچیده!هرکسی از کنار خانه ی ما رد شود می گوید:"اهالی این خانه عشق و شادی را صرف می کنند."نکند چشم بخوریم، دیر کنی، از دهان بیافتد!...
در میان شب برفی، پنجره ای می درخشد،یک شمع سوسو می زند و سایه ها را کم می کند،همچون چای گرم دستانم را گرم می کند،روح کریسمس روشن می شود،لمس لطیف امید را حس می کنم که شب را در آغوش می کشد.با هر شعله سوسو، صحنه ای زیبا می بینم،تزیینات جشن چشمک می زند و قلب ها را پر از شادی می کند.از میان این پناهگاه گرم، نور عشق و امید می درخشد،در این لحظه جادویی و رویایی....
به رنگ های سپیده دم بیداراز خوابی تازه، در کنارم بیدار در آغوش شعاع های خورشید دریغ این لحظه ها که می شنوم صداجرعه های نورت در خورشید تازهصبحی زیبا دیدم، هر ذره ای تابیدغزل قدیمی...
دره سرسبز در آغوش خورشیداز تاریکی شب های سرد برخاستگیاهان و درختان پر شادیدر غم دل ها آرامش به دوش آوردای دره سرسبز گل و بلبلهمیشه با تو دوستی برقرار استغزل قدیمی...
بزرگترین آرزوهای من در آن دوردستها زیر نور خورشید است.ممکن است هیچ وقت به آن آرزوها نرسم اما می توانم به بالا نگاه کنم و زیبایی آنها را ببینم، آنها را باور کنم و برای رسیدن به آنها تلاش کنم.لوییزا می الکات...
اول مهر، عطر شیرین و دلنشین مدرسه یادآور سال های پاک کودکیآن عطر خاص از صف های پیراهن سفید یادآور خاطرات شاد و دلپذیرصدای خنده و شادی در راهروها سروده می شد.قدم های کوچک، هدایت می شد به سوی آموزشدرس زندگی و نقاشی های رنگین آیندهکه در چشمان بچه ها، شعله ی مهربانی را می پروراند. اول مهر، بوی آغاز و رویشکه هر روز، بر دل ها آرزوها را می سازدعطر عشق را در موسیقی زندگی می نوازد.غزل قدیمی...
بمب خنده ات، غم هایم را ترکاند، تا از لا به لای خاکسترش ، شادی بروید. حجت اله حبیبی...
شادی را نباید چشید ، باید در چشمان دیگران دید حجت اله حبیبی...
شادیشادی را گفتم..گفتم تا به کی غم ها آیدش بر ما.؟چون شنید آن رفترفت و ما تنهامانده ایم امروزغصه و ماتم میخوریم غم ها...
شادمانی در افراد باهوشکمیاب ترین چیزی است که میشناسم...
باغی پُر است از گلهای شفاف رنگدنیا در این باغ به عشق سرودن آمده استآرامش در هر برگ و هر شاخه می جویدنور آفتاب بازتابی از خوشبختی استگلها با لبخند نورانی شادی می کننددر این باغ، خوشبختی بر بانوی گل می چسبد...
رفته از خاطرِ نهان، شادی؛/ نیست در پیکرِ جهان، شادی/نیست در جامِ آسمان، شادی؛/ گرچه رقصِ بهار و خردادی ست/شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
چرا ادامه بدم🌝🦋؟ کلی از بهترین روزای زندگیت هنوز اتفاق نیفتادنهنوز مزه همه زندگی رو نچشیدی هنوز تموم لحظه های زندگی رو لمس نکردی.کلی آدم و روز هستن که هنوز تجربه شون نکردیکلی جا هست که هنوز ندیدی و کلی اولین که هنوز واست اتفاق نیفتادهپس ادامه بده! مشکلات همیشه وجود دارن ولی اتفاقای خوب توی سکانس بعدی منتظرتن. مطمئنم اونقدر ضعیف نیستی که بخوای لحظه های قشنگ آیندتو واسه اتفاقای بدی که الان واست افتادن از دست بدی=)!...
برای لذت بردن از زیبایی ها در زندگانی، بایستی با آرامش و شادی وخوشبختی واقعی آشنایی کامل داشت.رحمان شاهسواری کینگ...
چشم در راه کسی هستمکوله بارش بر دوش ،آفتابش در دستخنده بر لب ، گل به دامن ، پیروزکوله بارش سرشار از عشق ، امیدآفتابش نوروزبا سلامش ، شادیدر کلامش ، لبخنداز نفس هایش گُل می باردبا قدم هایش گُل می کاردمهربان ، زیبا ، دوستروح هستی با اوست !قصه ساده ست ، معما مشمار ،چشم در راه بهارم آری ،چشم در راهِ بهار. . . !...
زمین سرد و سپیده در زمستانوَ باران هم ، شدیده در زمستان جوان ، تو لایق شادی و عیشی دوام گل ، بعیدِ در زمستان...
بعد ما بارون میباره عطر آزادی…پر میشه این خونه از رقص و گل و شادی!ما بریم تو سینه ها رگبار و آهن نیست…دیگه هیچ خاکستری از جنس آدم نیستبرشی از ترانه...
در من اندیشه نوری ستکه از پس این تیره گی ها می آید...آریا ابراهیمی...
هرمن کین :موفقیت کلید شادی نیست شادی کلید موفقیت است...اگر آنچه انجام میدهی دوست بداری ؛موفق خواهی بود !...
به قول آلبر کامو: تسلای این جهان این است که رنجِ مُدام و پیوسته وجود ندارد! غمی می رود و شادی ای باز زاده می شود. این ها همه در تعادل اند.این جهان، جهانِ جبران هاست...🌿...
غمگین ترین لحظه زمانی است کهکسی رو نداریشادی تو باهاش تقسیم کنی...آریاابراهیمی...
هر آدمی در زندگی باید یک نفر را برای تقسیم شادی هایش داشته باشد؛ که هر وقت به جایی رسید، قله ای را فتح کرد، دستی را گرفت و قلبی را شاد کرد، او باشد تا برایش تعریف کند و این شادی را با او سهیم شود.هر آدمی باید یک الهام بخش صلح و آرامش در زندگی اش وجود داشته باشد؛ که در روزگار سختی و تنگدستی مرهم زخم هایش شود، که در پرتگاه های هولناک و گاه غم انگیز دستش را بگیرد ، که تنها او باشد که همه ی بدقلقی هایش را تاب بیاورد و از کنار او ماندن خسته نشود....
میشود دوباره مانند زمان های قدیم مرا در آغوش بگیری و ببوسی؟!موهایم را شانه بزنی و ببافی؟!آن زمان که موهایم را لمس میکردی غرق در عشق و شادی وصف نشدنیی میشدمکه هنوز هم نمیتوانم آن لحظات را از یاد ببرممیشود دوباره عشقمان را تازه کنیم؟دلم آن آرامش عمیق میان بازوانت را میخواهدمیشود مرا در آغوش خود جای دهی؟؟...
غصه هات مال خودم! شادیام برای تو! آره جونمم میدم. واسه خنده های تو! تونباشی داغونمهمه چی رنگ بلاست. بیا دستمو بگیرباتو لحظه هام طلاست! بودنت برای منمث حس بارونه! چشم تو...به چشم منرنگ رود کارونه. عشق تو به قلب منجون میده نفس میده! قهرتو به زندگیمشکل یه قفس میده! بیادستموبگیراسممو صدابزن! تبر دلخوشی روبه قلب غصه ها بزن.!...
من تو رو آبے دوست دارم تو آبے ترین حس دنیایی مثل همون اسمون بدون ابر مثل دریا مثل حس های قشنگ تو ذهنم که رنگ همه اونا ابیه! عاشقتم دلبر آبے !دوستدار تو: دخترآبےنویسنده: مهرآفرین قاسمی...
می شنوی ؟صدای قدم هایش است گوش هایت را نیز کن تا بشنوی آن آهنگ خوش آمدنش را و دل را پاک کن تا لبریز شود از شادی آمدن او...
ملیسا هلسترن:بعضی ها فکر می کنند اتفاقاتی که در زندگی برایمان می افتد، چیزهایی که داریم و جایی که در آن زندگی می کنیم شادی را رقم می زنند. امّا اگر شادی در نوع نگاه ما به داشته هایمان باشد چه؟شاید داشتن عینک خوش بینی آنقدرها هم فکر بدی نباشد.یک بار جمله ای شنیدم که از یادم نخواهد رفت: شادی یعنی سلامتی و داشتن یک حافظهٔ کوتاه مدت! کاش من این جمله را گفته بودم، چون خیلی درست است....
زندگی آنقدر بالا پایین داره که گاهی با خودت میگی آه خسته شدم کی قرار تموم میشه هیچ وقت با خودت این فکر رو کردی چرا داری این حرف و میزنی؟یه نگاه به خودت و زندگیت کن ببین چیا داری که بقیه حسرتشو میخورن بعد یه نفس عمیق بکش و نگاه کن به اون بالا به اونی که همیشه هواتو داره یه لبخند خوشگل روی لبات بیار و بلند بگو مرسی بابت همه چی و مطمئن باش همه چی عالی تر از اونی که هست میشه...
ماها واقعا زود باوریم میگی خب که چی ؟ دو دقیقه بخون حرفامو متوجه میشی !مثلا یکیش همین خندیدن آدماستاونقدر هم که نباید غرق باور کردن خنده هاشون بشیم ... خیال میکنیم انگار از همون لحظه ی اول بدنیا اومدنشون اوضاع بر وفق مرادشون بوده و همیشه آدمای شادی بودن ما که همه ی لحظات عمر این آدما کنارشون نیستیم پس نمیشه قضاوت کرد ؛ هرکی روی خوشی داره یا زیاد میخنده آدم شادیه این توقع رو نباید داشت ، غمگین ترین آدم دنیا هم برای اولین بار ...
این نامه را برای تو مینویسممنِ عزیز----------------------------گاه گاهی که دلت میگیرداز غروبِ غم انگیزِ این شهرِ غریب،یا کهاز خنده تلخِ عابری پیادهیا که شایدز بد ذاتی یک بد سرشتتو به یاد آور که در هر راهی،تو یک انسانی؛و هر انسانیچه خوب باشد و چه بدیا کهدولتمند باشد یا فقیرغم دارد و گاه گاهی دلش میگیرداما این غم عمرش طولانی نیستهمانطور که پس از هر زمستانی بهار در راه استخورشیدَکِ منپس از هر غم ویرانگرِ دل،شادی...
این نفس فردا نمی آید به دستپس به شادی بگذرانش تا که هست !...
چقدر شادی و شیرین کامی انسان را خوشرو و زیبا می کند. عشق در دل می جوشد و آدم می خواهد که هرچه در دل دارد در دل دیگری خالی کند. می خواهد همه شادمان باشند، همه بخندند، و این شادی بسیار مسری است....
قلب خانه ایست با دو اتاق خوابدر یکی رنج و در دیگری شادی زندگی میکندنباید خیلی بلند خندیدوگرنه رنج در اتاق دیگری بیدار میشود...