پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
میبرند از پیش چشمت نو عروس گله راغیرتی هم باشی ای سگ،وصل زنجیری خفه...
لکنت گرفته زبانمنامت فراموشم شدهپاییز برگ می ریزدو من،گلویم را می فشارم تا بغض خفه ام نکند.....
ما هرکه باشیم، کسی را داریم که برای نفس کشیدنمان لازم است، اگر نداشته باشیم هوا نداریم، خفه میشویم، آنوقت است که انسان میمیرد ...مُردن از نبودن عشق، هولناک است؛ خفقان جان است !...
اگر حقیقت را خفه کرده و در زیر زمین دفن کنید ، باز هم رشد خواهد کرد و دارای چنان نیروی انفجارآمیزی خواهد شد که به هنگام انفجار هر چیزی را که در سرِ راهش باشد از میان خواهد برد ......
به طرز شگفت آوری دارم خفه میشم. نفس از سینهم بالاتر نمیآد. دوش میگیرم، کولر، اسپری، هوای آزاد، هیچچی جواب نمیدهاز تو دچار خفقان ام...
یک سکوتهایی هستکه آدم را خفه می کنداز ته دل می سوزی و دم نمی زنیو این غمگین ترین حرف دنیاست...
دلم میخوادهر چی دختر دورشه رو خفه کنمعادیه نه؟...
دارم خفه می شومچقدر هوا از تو خالی است...
دلتنگی یعنی رو به روی دریا ایستاده یاشی و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند...