پنجره نالید و کوچه در تردید و
ابر هم بارید و معرکه برپا شد!
شیما رحمانی...
پنجره؛
آبستنِ انتظار
و کوچه؛
پا به ماهِ آمدن!...
جمعه جایش بر سر من
با کوچه باغ خالی
چه کنم؟؟!!!
( فروغ گودرزی)...
تنها
آخرین معنایش
باران است و
چتر و
کوچه ای تاریک...
(فروغ گودرزی)...
سالهاست
در کوچه ایی که به تو
ختم می شود
قدم می زنم
همنشین فصلها
شده ام
فرشته آسایش...