متن دلشکسته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلشکسته
چـہ ساבہ بوבم،
و ساבہ تر از من قلبم بوב
کـہ بے هوا בرگیر چشمانت شـב.
جوری کـه قـلبم تـرک خـورده و شکسـته است،
گـویی کـه آمـریکا بمب اتـم زده هیـروشیـما را!
تمام جانم בلتنگ בیـבار توست.
به اندازه ی زیبایی پاییز برایت دلتنگم
چشمانت شکست غرور را در دلِ سنگم
روز و شب و لحظه های من همه سیاه است
بسکه دیروز و امروز و فردا هم برایت دلتنگم
بیا و زِ چشمانم بخوان حجم این عشق را
بیا که جان به لب رسید بخدا برایت...
جادهها ادامه دارند،
مثل دل من،
که به دنبال تو میگردد،
اما تو نیستی...💔💔
عشق من
در نبودنت
چشمهایم پر از اشکهای بیپایان است،
مثل بارانی که هیچگاه تمام نمیشود.💔
در خلوت شبهای بیپایان،
صدای سکوت تو را میشنوم،
دل شکستهام مثل برگهای خزان،
یکی یکی میافتد و میمیرد.💔
چشمهایم
پر از اشکهای
بیصداست
هر نگاه تو
درد تازهایست
برقلب شکسته ام
عشقام
سوخت و خاکستر شد
و من ماندم
و تنهاییِ بیپایان💔💔💔
دل شکستهام را
به تو می سپارم
که شاید
در آغوش تو
آرام بگیرد
اما یاد تو
مثل خنجری تیز
در عمق جانم
زخم زد
و تا ابد
ماندگار شد💔
احساس تو مرگ است برای قلبی که بی تو زندگی کرد💔
یک عمر تو را خواندم و تو گوش ندادی.
کاش میشد یک دم بهانه کند،
دلت هوای دلم را
بهانه میکند تو را،
هوای خسته ی دلم.
چه خوب میفهمم راز این لبخندها را...
این خندههایی که نه از شادی،
بلکه از عادتِ به ادامه دادناند.
سایه اگر بر شانهات خانه کرده،
یقین بدان که نوری هم، بیصدا، از تو عبور کرده است…
سایه، بیحضور نور، معنایی ندارد.
اگر هنوز از دل خاکستر، آفتاب را میجویی،
یعنی...
از غصه یک عشق دل آزار نوشتم،
شبها من دل سوخته چون شمع به محراب،
بر حال پریشان،دل غمبار نوشتم،
عشق از غم صد پاره به دل خاطره می ساخت،
دیوانه چو پروانه پریدن دل من بود،رقصیدن مستانه به تکرار نوشتم،
دل بستم و از عشق غزل ها که سرودم...
**"پروانههای خاموش"**
وقتی رفت، تمام پنجرههای دنیا یکباره بسته شد. انگار نفسِ زمین را بریدند و آسمان، دیگر آبی نبود؛ خاکستری بود... خاکستری مثل چشمهایم که هر صبح در آینه جستوجویش را میکنند و هر شب، در بالش گم میشوند.
یادم هست آخرین بار که دستش را گرفتم، انگشتانم میان...
دارد دلــم دوباره خــــیال و هــوای تو
دلتــنـگ و بـی قـرارِ غــزل با صدای تو
خشــکیده اسـت بـوته ی گلهـای رازقی
بی تو قسم به جام می و هـم خدای تو
دارم دلی که پـر شده از حــس عاشقی
پر ســــوز نـاله های نـی و هـم نوای تو
رفتی و...
دلبسته و سرسپرده بر تنهایی
زانو به بغل کشیده در تنهابی
این دختر دلشکسته نامش یلداست
با چند دقیقه بیشتر تنهایی
سخت است دلت تنگ ڪسے باشد و او نہ
نبض و نفست بند ڪسے باشد و او نہ
سخت است ڪہ شیدا و دل آشفتہ بمانے
حال دل تو بستہ بہ لبخند ڪسے باشد و او نه
جان به لب
جانم به لب رسیده، ای عاشق رمیده
تا کی ز درد هجرت، گریانِ هر دو دیده؟
دیگر مرا توان نیست، بعد از تو تاب ماندن
چون شمع نیمهجانم، در خلوتی خزیده
هر شب به یاد رویت، اشکم چو رود جوشد
دل از فراق مهرت، بیجان و قد...
خاطراتت حک شده، بر قلب این دیوانه دل.
قصد جانم کرده اند، تا که مرا کشتن دهند.
جهت تنگی قلبم تو چه نسخهها نوشتی
دل پاره پاره اما به خدا دوا ندارد