پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دستش را روی دستم گذاشته و آن را به سمت چپ سینه اش می برد. ضرب می گیرد: پومدستم را روی سینه اش می گذارد.ضرب می گیرد: تاکدستم را از پیراهن چهارخانه اش فاصله می دهد.ضرب را تند می کند: پوم، تاک، پوم، تاک...مردمک چشمانش هنگام نگاه به صورتم می لرزد:« تو ضرب آهنگ وجود منی؛ چطور می تونم تصوری از نداشتنت داشته باشم؟». و قلبم در سینه با حرکت دستش ضرب می گیرد. - کتایون آتاکیشی زاده...