جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
دوسْت داشتن اَتنوری استبر سَرَم.رازیکه شعرم راروشن می داردبر جلد کتابم می غَلتداز نوک خودکارم می ریزدناخن هایم را می جوَداضطراب اجتماعم را هضم کُنَدآنجا که مرگ های دَسته جَمعیپیام آوران بَرهوت اند.نوری استریه ام را می شِکُفَدنفسم را می بوسدهوا را می فهممانتشارِ نمناکِ یک اِکتِشاف را.می فَهمَمگریز نیستدوسْت داشتن اَت.اُتاقمآغِشتِه است به عطری شَفّاف!...