جُنگ منی، چنگ به جانم بزن … ناخنِ آتش به دهانم بزن خاک شدی زیر کفن برگریز … پوستِ مرا کندی و گفتی: بخیز! من که هراس از دل دوزخ نداشت در قفسِ شعر تو آتش نزاشت سایه ی صد حادثه بر دوش من زلزله ی هر شبه در گوش...