حس تجریش سرد و بارونی افتاب تنبل زمستونی یا مثل آخرای مهمونی مثل عصرای جمعه دلگیرم مثل تنهایی و پیاده روی توی دلدادگی زیاده روی مثل یه مشت قرص دوز قوی وقتی نیستی یه گوشه میمیرم رنگ چشمامو وقتی یادت رفت با خودم گفتم اینجا آخرشه مثل باغی که گر...