پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کرم شب تاب ما همه کاتبِ کوچکِ مکتبِ خویشیم و راوی روز هایی که با شمار ثانیه ای می گذرند.گاه با قلم زندگی و جوهر قلبمان این دواتِ به رنگ شب را به سپیدی قلب عزیزانمان تبدیل می سازیم،گاهی هم در فراز و نشیب زندگی، این دوات افسار گسیخته از دست هایمان پا به فرار می گذارد و با سر به هوایی اش خود را نقش بر زمین می کند؛آن موقع است که آسمان دنیایمان تیره و تار می شود و ابرها شلاقی را بی رحمانه بر جسمِ بی جانمان فرود می آورند. در آخر ما دوبار...