پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شبایی که دلم میگیرهبه بلندی پناه میبرم و پشت پرده ی اشکبه نقطه های روشن شهر خیره میشم،گاهی از دیدنشون ذوق میکنم و گاهی بغض!ذوق میکنم چون میبنم که هنوزم زندگی هست؛اما وقتی نور خونه هارو مقایسه میکنماز عدالت روزگار بغضم میگیره!باخودم میگم بی شک هرخونه ای که روشن ترهحتما هنوز قلب اون خونه داره می تپه،میدونید قلب هر خونه چیه یا بهتره بگم کیه؟قلب زندگی هرکسی پدر یا سرپرستیه"که حتی فکرسایه ش تا ابد دلت رو گرم میکنهو نفسش نس...