شبایی که دلم میگیره
به بلندی پناه میبرم و پشت پرده ی اشک
به نقطه های روشن شهر خیره میشم،
گاهی از دیدنشون ذوق میکنم و گاهی بغض!
ذوق میکنم چون میبنم که هنوزم زندگی هست؛
اما وقتی نور خونه هارو مقایسه میکنم
از عدالت روزگار بغضم میگیره!
باخودم میگم بی شک هرخونه ای که روشن تره
حتما هنوز قلب اون خونه داره می تپه،
میدونید قلب هر خونه چیه یا بهتره بگم کیه؟
قلب زندگی هرکسی پدر یا سرپرستیه"
که حتی فکرسایه ش تا ابد دلت رو گرم میکنه
و نفسش نسیم خنکی میشه تو برهوت تنهایی
و وجودش سرتاسر برکت ونشاط
که اگر نباشه،،،،
بگذریم،،،دربدری گفتن نداره...
اگر هنوز خونه هاتون روشنه؛
قدر لحظه لحظه هاتون رو بدونید
که خیلی زود دیر میشه!
یهو به خودت میای و میبینی
تو یه لحظه روزگار لعنتی کاری باهات میکنه
که زندگیت تا ابد طعم آوارگی میگیره،
لطفا به صدای تپش قلبای زندگی تون گوش کنید
و برای هر تپشش هزاران هزار بار شکر کنید...
ZibaMatn.IR