دوشنبه , ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
جان تو ای علمدار در راه دین فدا شدغرقه به خون شدی و دست از تنت جدا شدبا چشم تیر خورده دادی ز جان سلاممای خفته در یَمِ خون سقای تشنه کاممزینب میان خیمه آه از غمت کشیدهچشمت ز تیر دشمن چون مشک تو دریدهجا دارد أَر گریبان گردد زماتمت چاکافتاده ای ز مرکب بی دست بر روی خاکبا پهلوی شکسته با قد و قامت خم زهرا به دیدن تو آمد ز عرش اعظم...